نمک عشق

عشق و عاشقی و گاهی شعر

نمک عشق

عشق و عاشقی و گاهی شعر

دوستون دارم


در خیابان مردی می گرید
پنجره های دو چشمش بسته ست
دست ها را باید
                        به گرو بگذارد
تا که یک پنجره را بگشاید ...

( خسرو گلسرخی )

. . . . . . . .
سلام خدمت همه دوستان گل و عزیزم . خیلی وقته آپدیت نکردم . گفتم بیام یه آپدیت کوچولو بکنم . این چند وقت که نبودم خیلی اتفاقات افتاده . وبلاگ گروهی دوست دارم خبرنامه گرفته . المیرا تولدش بوده و امیر هم عروسی . کرده . راستی چون من خودم از وبلاگ لاو یو خوشم میاد به شما هم پیشنهاد می کنم عضو خبرنامش بشید و از بروز شدن وبلاگ اطلاع پیدا کنید . برید اینجا و عضو بشید

امان از دل عاشق

سلام خدمت دوستان گلم . معذرت می خوام اگه دیر به دیر آپدیت می کنم ...  ولی هیچ موقع شما رو فراموش نمی کنم . میبینم که بلاگ اسکای هم کلی وبلاگ نویس جدید پیدا کرده  غزاله جان و برجیس عزیزم و بقیه رفقا که اگه بخوام اسم ببرم دیگه وبلاگم بالا نمی یاد   آًا این وبلاگ گروهی دوست دارم اینروزا چقدر طرفدار پیدا کرده . کلی باحال شده .. وبلاگ گروهی دوست دارم  هم مدت زیادیه که کارش رو آغاز کرده و هر روز بهتر از دیروز به کارش ادامه میده که جا داره به همشون خسته نباشید بگم .... سحر جون هم از تاریخچه نویسندگان و بزرگان نوشته که خیلی با وبش حال کردم   دیوانه مهتاب هم که هنوز دیوانه مهتاب مونده انگار نمی خواد عاقل بشه  
اینم اگه حسش بود بخونید : 

بارون که بارید برو زیر بارون
به یاد دیدارای اون روزامون

تو چمدونم پر عطر یاسه

     فکر نکنی دوری و پیشم نیستی

             قلب من پیشته تو تنها نیستی                                                                            
         چشمام با چشمای تو در تماسه

روزگار

فریدون فروغی

فریدون فروغی را چگونه باید نوشت
که سکوتی سنگین عاقبت اورادرهم شکست

فریدون فروغی ،چهارمین وآخرین فرزند خانواده ی فروغی در تاریخ 9/11/1329 درتهران متولد شد.
اودرزمینه ی موسیقی هنرمند کاملی ست .زیرا علاوه بر خوانندگی ،در نواختن گیتار،پیانووارگ مهارت خاصی داشته است وبه کار آهنگسازی وترانه نیز می پرداخته است.
اوتنها پسرخانواده بودو سه خواهر به نامهای (پروانه،عفت وفروغ ) داشت که هم اکنون در قید حیات می باشند.
فتح الله فروغی ، کارمنداداره ی دخانیات بود،که در تنهایی خود به سرودن شعرونواختن تارمی پرداخت واز مالکان بزرگ روستای نراق ـ مابین قم وکاشان ـ به شمار می آمد.
فریدون فروغی ،در سال 1335 ودر شش سالگی ،تحصیل را آغازکردوعاقبت درسال 1347 مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت وپس از آن دیگرتحصیل رارهاکرد.
فریدون فروغی ،موسیقی را بدون داشتن استاد ویا معلم فرا می گیردوباتوجه به کارهای راک ومخصوصا (ری چارلز) به تمرین ویادگیری می پردازد.
درسن 16 سالگی ،باهمراه ساختن گروهی نوازنده باخودموسیقی را به صورت جدی شروع می کند ودر مکان های مختلف به اجرای ترانه ها وآهنگ های روز فرنگی وبه خصوص موسیقی (بلوزغربی) می پردازدوتاسن 18 سالگی کارخودرا به همین صورت ادامه می دهد
در همین ایام عشق ودلدادگی اورا گرفتار می کند،اما در ناباوری کامل ،پس ازمدتی متوجه غیبت عشق خود می شودوقلب گرفتار او در تب وتاب عشق می سوزد وفریدون جوان ،مدتی دست از موسیقی می کشد.
درسال 1350،خسروهریتاش ،کارگردان فیلم (آدمک) درتلاش برای پیدا کردن خواننده ای تازه نفس بود که فریدون فروغی توسط دوستی مشترک به او معرفی می گردد و بایک بار زمزمه ی ترانه خسروهریتاش متوجه می شود که شخصی را که به دنبالش بوده ، یافته است وترانه ی آدمک وپروانه ی من توسط فروغی اجرا می شود و چندی بعد این ترانه در صفحات 45دور ،درصفحه فروشی های معروفی چون (آل کوردوبس ، پاپ ،دیسکو،بتهوون وپارس )عرضه می گردد،این دوترانه گل می کندوبرسرزبان ها می افتد.
بعدازگذشت مدتی (فرشیدرمزی) کارگردان برنامه ی شوی تلویزیونی (شش وهشت) بافریدون فروغی قرارداد می بنددوفروغی درسال 1351 بعداز پنج سال مشابه خوانی ،آثارری چارلز را کنارگذاشته وکارش را درتهران شروع می کندواین همکاری باعث تولد آثاری چون زندون دل وغم تنهایی می گردد که ترانه ی زندون دل فروغی را تبدیل به هنرمندی صاحب سبک می کند.
درهمین سال توسط یکی ازدوستانش باگلی فتوره چی آشنامی شودواین آشنایی منجربه ازدواج آن دو می گردد.
درسال 1352 فروغی ترانه ی تنگنا را برای فیلم (امیرنادری) اجرامی کندودرهمین سال به اجرای ترانه هایی چون نیاز (ترانه یی ازشهیارقنبری) وهوای تازه دربرنامه ی رنگارنگ می پردازد.
درسال 1353 فروغی به علت عدم تفاهم روحی وفکری از همسرش جدامی شود.
ودرهمین سال اوکه رفته رفته ،هنرمندقابلی گشته بود اقدام به جمع آوری آثارخود می نماید واولین آلبوم خودرا با نام نیاز به بازارعرضه می کند.
دومین آلبومش رابانام (یاران) درسال 1354 به بازار عرضه می کندودرهمین سال به علت اجرای ترانه ی (سال قحطی )از طرف رژیم شاهنشاهی به مدت دو سال ممنوع الصدا می شود .
درسال 1356 ،پس ازاعلام فضای بازسیاسی توسط رژیم، فروغی بعدازدوسال ممنوعیت کاری ،سومین آلبوم خودرابانام (سال قحطی) به بازارعرضه می کند.
درسال 1357 ، باوخیم شدن اوضاع سیاسی ایران ،فروغی اعتراض خودرا به اوضاع کشورباانتشارآلبوم (بت شکن)اعلام می داردودرهمین سال ترانه ای به نام روسپی راجرا می کند که هرگز مجوزپخش نمی گیرد.
درسال 1358 ،بعدازانقلاب ،فروغی درایران می ماند وکنسرت اجرا می کند که ترانه های این کنسرت را درآلبوم (فریدون فروغی درآغازی نو) جای می دهد و ازدلایل خواندن این آلبوم به این نام ترانه های ریتمیکی مانند حقه وشیاد می باشد.
بعدازانتشاراین کاست ،درسال 1359 فروغی ترانه ی باردبستانی را برای فیلم (ازفریادتاترور)به کارگردانی منصورتهرانی اجرامی کندوبعدازآن ترانه ی کوچه ی شهردلم.
درسال 1360 چندترانه ی خودرا همراه باچندترانه از کوروش یغمایی درآلبوم سل جای می دهدودرمابین سال های 60و61 آهنگ چهارقسمتی (چرانه؟) رامی سازد واجرا می کند.
اما رفته رفته مهرسکوت برلبان اوسنگینی می کند،پس ازآن تنها خاموشی وتنهایی ست که می ماند،ایجادممنوعیت کاری انگیزه ای برای فعالیت دوباره ی فروغی نمی گذارد. دراین سال ها تنها یاراوخلوت وگوشه نشینی ست وعلی رغم فشارهایی که این سکوت طولانی براوتحمیل می کند ،هرگز تن به ترک وطن نمی دهد.
فروغی بااین شرایط عذاب آوربه زندگی ادامه می دهدودراسفندسال1372 باخانم سوسن معادلیان آشنامی شودودرخرداد 1373 باهم ازدواج می کنند.ازدواج با سوسن معادلیان موجبات تحولی مثبت را دراو فراهم می آوردواودوباره فعالیت خودراازسرمی گیرد،شعرمی گوید،آهنگ می سازدوشروع به تدریس گیتار،ارگ وپیانومی کند.
دراسفندماه سال 1377 موفق به برگزاری کنسرتی درتالار حافظیه ی کیش می شود،پس از 4روزبرگزاری کنسرت در کیش ،به تهران می آیدوعلی رغم درخواست شهرستان های دیگر برای برگزاری کنسرت ،بااین کارموافقت نمی شودوفروغی درتابستان 78وپائیز79 دوباره به کیش بازمی گرددوبه اجرای برنامه درهتل آنای کیش می پردازد
درسال 79 برای تیتراژپایانی فیلم (دختری به نام تندر) قطعاتی از شاعران معاصررا می خواند وامیدوار می شودکه بتواندمجوز کارهایش رابگیرد
ودرانتظاراکران فیلم می ماند.
پس از اینکه از گرفتن مجوز نامید می شود .گوشه نشینی را برمی گزیند ودرروزجمعه سیزدهم مهرسال 1380 خودراازچنگ این دنیای بی عشق می رهاندوبه گفته ی شهیارقنبری:فریدون فروغی را فراموشی وخاموشی کشت.
اینک ما می نویسم ازاو،آثارش رادربازارموسیقی می یابیم وحتی فیلم مستندی اززندگی اووگوشه ای ازکنسرتهایش ،کتاب او،ولی حالا چرا؟
نوشداروپس از مرگ سهراب،حالا که اورفته ،ویژه نامه ای برای او،وهمه چیزازاو حالا که دیگراونیست!
اورفت وبه گمانم قسمتی از موسیقی راباخودبرد،اورفت که شایددردنیای دیگر دغدغه ی خواندن ونخواندن ،گفتن ونگفتن رانداشته باشد
وحالا ما می دانیم که خیلی دیرترازآنچه که باید،به اورسیدیم واورادرمیان دنیای از تیرگی ها به دست فراموشی سپردیم.
دیگر ازافسوس برای رفته ها وگذشته ها برای ما سودی نخواهد داشت.
ازچاله های پوک افسوس
چاره ای
به جزگذشتن
ای عزیزی که گوشه ای از وسعت اوراخواندی تنها کاری که از من وتو برای او بر می آید چیزی نیست جزفاتحه ای برای آرامش روح او در دنیای دیگر

یادش گرامی
و روحش شاد باد
منبع:ترانه ها